سپاه چه نقشی در افغانستان داشته است؟

AFP

در حالی که طالبان پس از چندین سال جنگ در برابر دولت افغانستان و نیروهای بین المللی حاضر شده اند برای پایان منازعه افغانستان تن به مذاکره و مصالحه بدهند، تنش در روابط میان ایالات متحده آمریکا و ایران می تواند پیشرفت ها در این پروسه را مختل کند. قرار گرفتن سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران در فهرست سازمان های تروریستی بدون تردید بر پروسه صلح این کشور تاثیر منفی خواهد گذاشت.

سپاه پاسداران تماس های مداومی با طالبان دارد و در سال های اخیر گزارش های معتبری مبنی بر حمایت نظامی سپاه از طالبان به نشر رسیده است. بخشی از واکنش سپاه می تواند ترغیب طالبان به حملات بیشتر بر پایگاه ها و تسهیلات نظامی  آمریکا در افغانستان باشد. یک روز پیش در حمله طالبان به یک کاروان نیروهای آمریکایی در بگرام در شمال کابل، سه سرباز آمریکایی کشته شدند. با این که وزارت خارجه آمریکا با نشر خبرنامه ای گفته است که این حمله مانع مذاکرات صلح با طالبان نمی شود، اما گسترش حملات طالبان بر نیروهای آمریکایی می تواند به توقف مذاکرات و تشدید خشونت ها در افغانستان بینجامد.

در این نوشته تلاش می شود به نقش تاریخی سپاه در تحولات چند دهه گذشته در افغانستان به صورت گذرا پرداخته شود.

چهل سال پس از دو رویداد مهم

همزمانی دو اتفاق مهم در تاریخ معاصر خاورمیانه بیشتر از هر رویداد دیگری، سرنوشت سیاسی -تاریخی ایران و افغانستان را به هم گره زده است: لشکرکشی ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان پس ار روی کار آمدن حزب دموکراتیک خلق و انقلاب سال 1979  ایران که بعد تر به انقلاب اسلامی ایران شهرت یافت. از آن دو رویداد چهل سال می گذرد. در ایران، تیوکراسی شعیی خمینی در چهل سالگی هنوز رویای صدور انقلاب دارد و سپاهیانش از کرانه های رود هیرمند تا دجله و فرات برای " دفاع از آرمان های رهبر انقلاب" می جنگند؛ از دخل مردم خرچ خوان بشار اسد و حس نصرالله می کنند و  برای گرسنگان ایرانی طرح اقتصادی مقاومتی می ریزند.  در افغانستان سرعت وقایع اما تند و پر شتاب بوده است. پروژه جهاد برژنیسکی _ ترکی فیصل _ ضیا الحق در حالی به ثمر نشست که "مجاهدین سر به کف" قشون سرخ را از افغانستان "راندند"؛ گویا بیخ دیوار برلین را سست کردند و سپس با نعره تکبیره به جان هم افتادند. در میانه های دهه نود میلادی بود که لشکریان طالب سوار بر زرهپوش های فوج پاکستان آوار به جا مانده از افغانستان را بار دیگر لگدمال کردند و امارت جهل و شقاوت طالبانی را بر آن خاک توده ها بنا نهادند.

سپاه و "جهاد افغاستان"

جمهوری اسلامی ایران در تحولات چهل سال اخیر افغانستان نقش عمده داشته است. البته با توجه به ساختار نظام سیاسی در ایران این نقش توسط نهادهای مختلف متناسب با ساحت صلاحیت سیاسی و نظامی آن ها اعمال شده است. سهم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حوادث سیاسی افغانستان بیشتر از هر نهاد دیگری است. همان طوری که سازمان های اطلاعاتی پاکستان در شکل دهی و انسجام ملیشه های قومی _ مذهبی (سنی) افغانستان در دهه 80 و 90 میلادی سرمایه گذاری های هنگفتی انجام داد، سپاه پاسداران نیز در حمایت از تشکیلات سیاسی  و نظامی شیعیان افغانستان از آغاز "پروژه جهاد" دست به کار شد. در سالهای "جهاد" احزاب شیعی طرفدار ایران نه تنها حمایت معنوی و سیاسی تهران را داشتند بلکه به صورت منظم از پشتیبانی نظامی و لوژستکی سپاه بهره می بردند.

این حمایت  البته یک جانبه نبود. سپاه در جریان جنگ ایران و عراق از جمعیت ملیونی مهاجران افغان که عمدتا شیعیان افغانستان بودند سرباز گیری می کرد و آن ها را در بدل حمایت محدود حقوقی و مالی به جبهات جنگ می فرستاد. مثل هزاران سربازی که هرگز از جنگ خونین ایران و عراق برنگشتند، افغان های بسیاری نیز قربانی خشونت بی سابقه این جنگ نابرابر شدند. رهبران شیعی افغانستان که وامدار حمایت سیاسی سپاه و نخبگان سیاسی وابسته به سپاه بودند، به ندرت در برابر سربازگیری سپاه از مهاجران افغان موضع گیری کردند.

سپاه و طالبان

برپایی امارت طالبانی در نیمه دوم دهه نود میلادی در افغانستان برای جمهوری اسلامی ایران خبر خوشی نبود. طالبان جهادیان سنی مذهب و ستیزه گری بودند که ماهیت فکر وهابی _ سلفی آن ها امکان مدارا و سازش با ایران شیعی را بر نمی تاباند. به ویژه این که شاهی عربستان سعودی، بزرگترین رقیب ایران در خاورمیانه حامی اصلی طالبان بود. تسلط کامل امارت سنی های وهابی جدی ترین تهدید در همسایگی شرقی ایران بود. از این رو، تهران هرگز امارت طالبان را به رسمیت نشناخت. برعکس مناسبات طالبان با عربستان؛ کشورهای حوزه خلیج فارس و القاعده تهران را واداشت تا از جبهه مقاومت ضد طالبانی به رهبری فرمانده احمد شاه مسعود و ائتلاف سیاسی که او پس از سقوط کابل به دست طالبان تشکیل داده بود حمایت کند. حمایت سیاسی و مالی تهران برای جبهه مقاومت مهم بود. طالبان بر این مناسبات معترض بودند.

 وقتی در اگست 1998 مقاومت نیروهای جبهه متحد ملی برای نجات افغانستان _ یا آن چه پاکستانی ها ائتلاف شمال می خواندند _ برای دفاع از شهر مزار شریف درهم شکست، طالبان کنسولگری ایران در این شهر را محاصره کردند و سپس ده دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی را کشتند. تهران معترض و خشمگین بود. سپاه هفتاد هزار نیروی نظامی خودش را در مرز افغانستان مستقر کرد تا با حمله بر مواضع طالبان در ولایت های غربی افغانستان  انتقام بگیرد. تنش میان طالبان و ایران با پا در میانی پاکستان و سازمان ملل متحد فروکش کرد. این حادثه باعث شد که ایران هزینه های بیشتری  برای بر اندازی رژیم طالبان و حمایت از جبهه مقاومت ضد طالبانی متحمل شود.

سپاه و سقوط طالبان

با تشکیل ائتلاف ضد طالبان به رهبری آمریکا پس از حملات یازدهم سپتامبر و سقوط طالبان؛ ایران از شر  امارت طالبانی رهایی یافت. نقش سپاه در جمع آوری، تحلیل و ارایه اطلاعات در مورد طالبان و پایگاه های آنان در مناطق غربی افغانستان به نیروهای جبهه مقاومت ضد طالبان کمک کرد تا با حمایت هوایی نیروهای آمریکایی در مدت زمان اندکی تسلط طالبان را از آن منطق برچیند.

اصلاح طلبان اداره محمد خاتمی در شکل دهی اجماع منطقه ای برای تشکیل حکومت موقت و برقراری نظم سیاسی پس از 2001 در افغانستان همکاری موثری با جامعه جهانی نمودند. این برهه به زودی با تندروی های نومحافظه کاران آمریکایی که زمامدار امنیت و سیاست خارجی در اداره بوش بودند، به پایان رسید. آمریکایی ها به عراق لشکر کشیدند و ایران را دولت حامی تروریسم در منطقه خواندند. مناسبات تهران و واشنگتن تیره شد و تفاهم مقطعی همکاری در قضیه افغانستان میان این دو دشمن تاریخی برهم خورد.

معادله برهم خورده بود. با آغاز شورش گری مجدد طالبان، تهران دشمن پیشین خودش را در جنگ با " شیطان بزرگ" یافت. این فرصت باد آورده امکان انتقام گیری از آمریکا را به تندروان جمهوری اسلامی میسر ساخت. هزاران سرباز آمریکایی به سادگی در تیر رس شبه نظامیان شیعی در عراق و طالبان سنی در افغانستان بودند. حکومت ایران هیچ گاهی رسما از طالبان حمایت نکرد، اما وظیفه حمایت پنهانی از طالبان را به دوش سپاه گذاشت. حمایت سپاه از شورشگری طالبان در مناطق غربی افغانستان دستکم در ده سال گذشته برای جنبش طالبان حیاتی بوده است.

سپاه و لشکر فاطمیون

از 2013 تا اکنون دستکم پنجاه هزار افغان توسط سپاه پاسداران به جنگ با مخالفان بشار اشد فرستاده شده اند. جمهوری اسلامی ایران، تشکیلات این شبه نظامیان را لشکر فاطمیون می نامد. سربازگیری از جمعیت نزدیک به دو ملیون مهاجران افغان که از جنگ و فقر به ایران پناه برده اند، بخشی از تدارک فداییانی است که زیر نام دفاع از ارزش های شیعی به جبهه های جنگ گسیل می شوند. ظهور داعش و دهشت افگنی این گروه در عراق و سوریه، دستاویز محکمی به سپاه پاسداران داد تا با استفاده از ادبیات مذهبی _ فرقه یی و بهره کشی از درماندگی اقتصادی مهاجران افغان، جنگ در سوریه را وجه دینی بدهد و از منافع سیاسی و اقتصادی رژیم ایران دفاع کند. با پایان جنگ در سوریه، ظاهرا سپاه ابراز مسوولیتی در برابر این جنگجویان جوان و ماجراجو  نکرده است. پیامدهای اجتماعی و اقتصادی این شبه نظامیان برای جامعه افغانستان زیان خواهد بود.